اول اسفند رو با صبحی با ریزش بارونو هوایی دونفره شروع کردم 

هوایی که اکثرا دوستش داریم. 


به دلم هوای امروز خیلی چسبید. با این حالی که داشتم از صبح تا تقریبا غروب استراحت کردم و کلی آهنگ که دوست داشتم شنیدم.

توی وب یکی از دوستام یه آهنگی پخش میشد که خیلی دوستش داشتم و یه مدت بود نشنیده بودمش. 

حس کردم بهم یه هدیه داده شده. 

ممنونم ازت.



دوستتون دارم مراقب خودتون و خوبی هاتون باشید در پناه حق. 

حلالم کنید زودتر از اخر سال ازتون حلالیت طلبیدم چون میترسم یوقت بخاطر شلوغی کارا نباشم اون موقع. 


+مثل قدیم‌دوست دارم یه پست به اسم اخرین پست این ماه داشته باشم اما نمی دونم هستم یا نیستم. 

اگر ننوشتم این اخرین پستو، بدونید سال سختی بود سال بدی نبود اما سخت بود و سختترم میشه. باید قوی بود باید ساخت باید بود باید ناامید نشد.

برای من امسال خیلی متفاوت از هر سالم بود یه کسایی رو بدست اوردم یه کسایی رو از دست دادم.

خودم کلی تغییر داشتم که یسریاش مثبته و در مورد یسریاش میشه گفت اخلاق م رو تغییر دادم و از اون چارچوب قوانینم در اومدم. 

گاهی حس رها شدن دارم و گاهی حس خفگی. 

خفگی بخاطر شرایط نبودنا و دلتنگی و شرایطی که برای خودم ساختم. بخاطر سخت گرفتنا. قبلا اصلا زندگیو سخت نمیگرفتم اما جدیدا خیلی سخت میگیرم که اونم بخاطر شرایط سخت زندگیه. 

حس رها شدنه خیلی خوبه. بخصوص وقتی یه چیزی رو سخت میگیرمو بعدش کلا بی خیالش میشم. بی اهمیت میشم نسبت بهش. 


یوقتایی یه حرفایی رو نمیشه گفت باید حسشون کرد باید لمسشون کرد باید فهمید. کاش میشد این فکرا رو هم میشد گفت. 

فقط یچیزی مونده در من که کامل بتونم کنترلش کنم اونم اینکه هر چیزی رو که حس میکنم بیان نکنم اول مطمئن بشم‌و بعد بیان کنم پس باید سکوتو تمرین کنم. سکوت و ساکت بودن رو. 

حرفام به کجا رسید. نمی دونم چرا به اینجا رسید. 

حالا که دارم مینویسم یه چیزی که از پست قبل جا مونده رو هم بگم. 

پست قبل رو براساس شرایط سخت توی زندگی ها و جامعه و شرایط اقتصادی قصد داشتم‌بنویسم و این چیزی بود که دوست داشتم از این نوشته فهمیده بشه و مربوط به جامعه و وضع حاضرمون بود هر چند خیلی خوب نتونسته بودم بیان کننده این حالت باشم. ولی این چیزی بود که توی ذهن من شکل گرفته بود و جالبه که به طور ناخوداگاه به این صورت به رشته تحریر درامد. 

خلاصه لپ کلام:) 

حلالم کنید و باشید و سلامت باشیدو با عشق زندگی کنید:) 

قدر لحظه هاتونو بدونید. من از همین الان که این نوشته پست شد سعی میکنم از تک تک لحظه ها و دقایق زندگیم استفاده کنم. حتی اگر شده کسیو در این راه از دست بدم. تا الان ارتباطمو با یکی از دوستانم که رفیق چندین و چندساله بودیم قطع کردم افتخار نداره اما دلیل داره. کسی که توی غمت نباشه توی شادی هم نمیخوام باشه‌ کسی که فقط موقع ای که کارش پیشت گیره میاد سراغت بهتره نباشه. 

به طور کل دارم میگم از کی تا حالا شدیم ادمایی که از همدیگه سود میبریم. تا به امروز هر وقت مشکلی داشتم خودم دنبال راه حلش بودم فقط یکبار کمک گرفتم و خیلی این کمکه برام مزه شیرینی داشت چون کسی کمکم کرد که خوشحالم کرد کمکش. 


× امشب فقط از خودمو حس و حالم نوشتم اینا حس و حال و حرفای چند روزه قبلمه. فقط اون اهنگ مال امشبه که حس کردم یه هدیه بود و ناخوداگاه خوشحالم کرد. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مطلب اختصاصی دستگاه فتوتراپی مروارید سبز Phototherapy بانک اطلاعاتی آموزشگاه ها مدرسه پسرانه شهید دانشور فرخشهر سال تحصیلی 1398-1397 یاد نوشت Keisha کرانه ی آبی لاغری و تناسب اندام وب هوم سایت رسمی گروه موسیقی تپش